نقد فیلم‌های جشنواره/ «استاد»؛ سینما و بحران صداقت

در طول برگزاری جشنواره فیلم فجر، به نقد،تحلیل و تفسیر مختصر فیلم‌های حاضر در جشنواره بپردازد.

نقد فیلم‌های جشنواره/ «استاد»؛ سینما و بحران صداقت

به گزارش چابک آنلاین به نقل از ایسنا، شما نیز در صورت تماشای فیلم‌ها در این زمینه می‌توانید مشارکت کنید.

«استاد» کارگردان: سیدعماد حسینی، تهیه‌کننده: بهروز افخمی، نویسنده: پیام لاریان و عماد حسینی، بازیگران: حسن معجونی، هدیه حسینی‌نژاد و سجاد بابایی

سینما یک صنعت تفریح‌محور است و از این رو به آنچه در اصطلاح‌هایی سینمایی به آن «اکشن» می‌گویند بسیار وابسته است.

فیلم در عین حال یک اثر هنری است که به "قصه" و همچنین خلاقیت‌های هنری نهفته در محتوا و فرم بسیار وابسته است.

اثر سینمایی همچنین محملی برای روایت نسل‌ها، قضاوت تاریخ، انتقال پیام‌های اخلاقی، به چالش کشیدن مفهوم‌های قدیمی و جدید و موردهایی از این دست است.

فیلم سینمایی «استاد» حاضر در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر می‌خواهد آمیزه‌ای از همه این‌ها باشد و از همه امکانات سینمایی برای موفقیت اولین تجربه سینمایی کارگردانش بهره بگیرد؛ درحالی‌که می‌توانسته با توجه به رویکردهایی که نام برده شد، یک اثر بد و کاملا شکست‌خورده از آب درآید.

بر این اساس خواه‌ناخواه با توجه به حضور نام بهروز افخمی که اتفاقا نام او در تیتراژ فیلم هم مانند نشست خبری و همه خبرهای مربوط به آن از جایگاه بالاتری برخوردار است، این پرسش پیش می‌آید که آیا رد پای فیلمسازی او در این اثر نیز وجود دارد؟ با وجود آنکه افخمی فیلمسازی بوده که در ژانرهای متفاوتی طبع‌آزمایی کرده و به‌نوعی تجربه‌گراست، پس شناسه پررنگ خاصی برای کارهای او نمی‌توان متصور بود، اما پاسخ به این پرسش، آری است. چه در فروم و بویژه در محتوا، رد پای سلیقه‌های افخمی را در کار به‌وضوح می‌توان دید.

فیلم تقریبا تک‌لوکیشن است؛ چراکه از میان ۳ لوکیشنی که در فیلم می‌بینیم، یک سکانس چند ثانیه‌ای در ابتدای فیلم، در درون خودرو می‌گذرد، یک سکانس چند ثانیه‌ای هم در پایان فیلم، باز در خودرو می‌گذرد.

مابقی داستان فیلم در یک خانه تاریخی احتمالا قاجاری که بازسازی و در قالب آتلیه هنری یک استاد هنرهای تجسمی طراحی شده است اتفاق می‌افتد.

هر چند در این‌گونه از فیلم‌ها همیشه این چالش وجود دارد که مرز تفکیک تله‌تئاتر و نسخه سینمایی دقیقا در کجاست؟ اما درباره «استاد» می‌توان گفت که این لوکیشن ثابت به هیچ وجه خسته‌کننده نیست و کارگردان از عهده کار به‌خوبی برآمده است.

شاید آنچه که باعث ناخرسندی مخاطب شود، از این منظر، کشدار شدن موقعیت‌های داستانی اثر است که طبعا به این مربوط می‌شود که فیلمنامه فیلم اساسا بر پایه یک نمایشنامه خارجی شکل گرفته است. با این حال قطعا جذابیت‌های مورد توقع در یک اثر سینمایی را هم داراست.

تا اینجای کار، به این پرداختیم که لوکیشن محدود و تئاتری بودن کار به وجهه سینمایی آن لطمه اساسی وارد نکرده است. اما داستان فیلم در نسخه بومی ایرانی‌اش به یک عرصه حساس دیگر هم وارد شده است؛ آن‌هم وارد کردن مابه‌ازاءهای خارجی براساس برخوردها و روایت‌های ژورنالیستی با برخی مفهوم‌های جدید روزگار.

مشخصا بخواهیم نام ببریم، جنبش موسوم به "می تو" (افشای تجاوزهای وارده از طرف سوء استفاده گران از قدرت‌های فردی، بیشتر توسط بانوان).

وقتی خالقان اثر تصمیم می‌گیرند یک شخصیت اصلی قصه را که استاد کاریزماتیک و معتبر رشته هنر است، طوری پردازش کنند که در ذهن مخاطب با آدرس‌هایی که داده شده، تداعی‌گر یک شخصیت واقعی شود، خود را در یک قمار وارد می‌کنند که ممکن است طیفی با رویکرد فیلم همراهی کنند و برخی هم ممکن است براساس تشخیص و سلیقه خود، در برابر آن موضع جدی بگیرند و دیگر حرف آن را چندان نشنوند.

از طرف دیگر وقتی خالقان اثر تصمیم می‌گیرند به چنین موضوع حساسی وارد شوند که خود دستخوش تحول‌های پرشتاب متناقضی بوده و از اساس موضوع حساسی است، مجبور می‌شوند به‌نوعی طرفیت خود را مشخص کنند و در غیر این صورت، ممکن است در قصه، به یک آشفتگی مبتلا شوند که درباره فیلم «استاد» کاملا صدق می‌کند. چراکه با وجود آنکه "پایان باز" یک امکان ویژه و البته دشوار برای آثار سینمایی موفقی بوده است، اما درباره اثر مورد بحث می‌توان گفت که اصلا مصداق ندارد و فیلم از نوعی سرگشتگی و رهاشدگی در پایان اثر رنج می‌برد؛ تا جایی‌که برای چند لحظه باور نمی‌کنید که فیلم تمام شده است.

اما با این وصف، به هر حال فیلم «استاد» به یک مساله بسیار قدیمی در حوزه "اخلاق" می‌پردازد؛ سوء استفاده صاحبان قدرت – در هر سطحی – از موقعیت خود برای سوء استفاده، زورگویی و اِعمال اجبار اَعمال برده‌وارانه بر آن‌هایی که کار و موقعیتشان در ارتباط با حوزه قدرت فرد خاطی قرار گرفته است؛ چه یک قاضی، چه یک مقام مسؤول و چه یک معلم و استاد دانشگاه.

فیلم، جذابیت‌های سینمایی و هنری دارد، از این منظر از برخی کلیشه‌ها حتا در انتخاب بازیگران هم پرداخته و گاهی هم به جنگ کلیشه‌ها رفته است اما یک مساله اساسی آن حول مفهوم "تعلیق" در قصه و غافلگیری ناشی از آن شکل می‌گیرد. اینجا این پرسش مطرح است که وقتی مفهوم صداقت در شخصیت‌های قصه مورد توجه جدی قرار می‌گیرد، سازنده فیلم به‌عنوان یک اثر هنری تولیدی تا کجا می‌تواند از مفهوم تعلیق برای ایجاد غافلگیری در نزد مخاطب یا فرار از قضاوت قاطع استفاده کرد.

به بیان ساده‌تر، مرز صداقت یک سازنده فیلم و مخاطبش در قصه، کجاست و آیا به نام تعلیق و غافلگیری می‌توانیم مفهوم صداقت در قبال مخاطب را چالش بکشیم؟

فیلم در حوزه دیالوگ‌نویسی و بازیگردانی هم از کارهای کم نقص به شمار می‌رود.

فیلم سینمایی استاد در حوزه‌های فنی همچون صحنه‌پردازی، طراحی لباس، گریم، نورپردازی و غیره ناهنجاری خاصی ندارد اما در زمینه صداگذاری در جاهایی باورپذیری را برای مخاطب دشوار می‌کند.

شما نیز در صورت تماشای این فیلم در گذشته یا آینده، با درج ستاره مورد نظر خود از (یک: بد تا پنج: عالی) در قالب کامنت زیر این مطلب، در نقد آن می‌توانید مشارکت کنید.

copied
نظر بگذارید