تنهایی؛ نسخه‌ای شادی‌بخش برای درون‌گراها

به گفته یک متخصص روانشناسی، درست مثل باتری موبایل که باید شارژ شود، افراد درون‌گرا نیز برای شارژ و پرانرژی شدن نیاز به‌تنهایی و خلوت دارند.

تنهایی؛ نسخه‌ای شادی‌بخش برای درون‌گراها

دسته‌بندی افراد به دودسته درون‌گرا و برونگرا برای اولین بار در سال ۱۹۲۰ توسط یک روانشناس سوئیسی به نام کارل یونگ، بنیان‌گذار روانشناسی تحلیلی مطرح شد. بااین‌حال، تا به امروز تصورات نادرست زیادی در مورد درون‌گراها وجود دارد و افراد معمولاً درون‌گراها را با برچسب‌های شخصیتی همچون خجالتی، گوشه‌گیر و بی‌احساس می‌شناشند.

ویلیام فلیسون، روان‌شناس از دانشگاه وِیک فارست در کارولینای شمالی نیز برای اولین بار در زمینه تحقیقات شخصیت نشان داد که افراد درون‌گرا به‌طور متوسط نسبت به درون‌گراها شادی کمتری دارند. همین مسئله باعث شد تا عده‌ای تفسیر به رأی کرده و افراد درون‌گرا را افرادی غمگین و حتی افسرده بدانند. این در حالی‌ است که فلیسون استدلال می‌کند که بر اساس این یافته‌ها، سلامت روان مورد چالش افراد درون‌گرا باید به‌عنوان یک شخصیت مستقل معرفی شود.

ازآنجایی‌که تصورات غلط و رایج در مورد درون‌گراها اغلب باعث می‌شود تا آن‌ها احساس ناخوشایندی نسبت به خود داشته باشند، ازاین‌رو درصدد برآمدیم تا در گفت‌وگو با جواد خلعتبری، متخصص روانشناسی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد به تصور غلط درباره غمگینی و میزان شادی کمتر درون‌گراها پایان دهیم.

چیزی به اسم درون‌گرا یا برونگرای محض وجود ندارد

به گفته خلعتبری، چیزی به اسم درون‌گرا یا برونگرای محض وجود ندارد بلکه بیشتر گرایش به درون‌گرایی یا برونگرایی وجود دارد. تفاوت اصلی درون‌گرایی و برونگرایی به فعالیت‌های مغزی مربوط می‌شود؛ مثلاً افراد درون‌گرا، فعالیت مغزی‌شان بالا است و برای عملکرد بهینه خیلی به تحریک خارجی نیاز ندارند. این افراد در تنهایی و گوشه‌گیری اتفاقاً عملکردشان بهتر خواهد بود. برعکس، برونگراها فعالیت مغزی پایینی دارند و برای عملکرد بهینه بیشتر به تحریک خارجی، در جمع بودن و شوخ‌طبعی نیاز دارند. بنابراین، تفاوت برونگرایی و درون‌گرایی بیشتر درونی و مربوط به فعالیت مغزی می‌شود.

او ادامه می‌دهد: «علاوه بر اینکه خلق‌وخو، سرشت و فعالیت‌های مغزی می‌تواند در درون‌گرایی و برونگرایی اثرگذار باشند، موقعیت‌های بیرونی نیز اثرگذار است؛ لذا درون‌گرایی می‌تواند در تعامل خلق‌وخو با محیط و سبک فرزند پروری اثر داشته باشد؛ مثلاً اگر تعاملات اجتماعی خانواده با فرزند درون‌گرا زیاد باشد، این مسئله می‌تواند شدت درون‌گرایی فرزند را کاهش داده و در اجتماعی‌تر شدن او اثر بگذارد.»

درون‌گراها به‌اندازه برونگراها احساس شادی می‌کنند

خلعتبری می‌گوید آدم‌ها برای تجربه شادی یک سکان‌دار ژنتیکی دارند که ما به آن تولید شادی می‌گوییم: «گاهی افراد به سمت شادی، منطبق و سازگار می‌شوند. ما یکسری شادی‌های زودگذر داریم، مثل خوردن بستنی و یکسری شادی‌های پایدار داریم، مثل خوشحال کردن دیگران. در مورد درون‌گرایی و برونگرایی ما باید ببینیم که افراد چطور می‌توانند خودشان را برای لذت بردن از زندگی آماده کنند.»

این روانشناس عنوان می‌کند که افراد درون‌گرا و برونگرا برای شاد شدن نیاز به شارژ شدن دارند: «درست مثل باتری موبایل که باید شارژ شود، افراد برونگرا نیز برای شاد و پرانرژی شدن باید در جمع قرار بگیرند چون تحریک درونی این افراد کم است و با تحریکات بیرونی شارژ می‌شوند. افراد درون‌گرا نیز برای شاد شدن نیاز به‌تنهایی و خلوت دارند؛ لذا اگرچه در ظاهر افراد برونگرا شادتر و پرانرژی‌تر هستند اما درون‌گراها نیز به‌اندازه برونگراها احساس شادی می‌کنند ولی شادی آن‌ها زمانی است که تنها باشند و بتوانند مسائل ذهنی‌شان را حل نماید.»

او ادامه می‌دهد: «درحالی‌که افراد درون‌گرا ممکن است از تعامل اجتماعی لذت ببرند اما آن‌ها اغلب پس از قرار گرفتن در کنار دیگران به زمان تنهایی نیاز دارند تا باتری‌های خود را دوباره شارژ کنند.»

احتمال ابتلا به مشکلات روانی در درون‌گراهای مضطرب بیشتر است

این روانشناس با اشاره به تقسیم‌بندی اصلی درون‌گرایی و برونگرایی می‌گوید: «بر اساس نظریه شخصیت یونگ، هر یک از دو شخصیت بنیادین درون‌گرا و برونگرا دریکی از تیپ‌های شخصیتی اجتماعی، متفکر، مضطرب و محافظه‌کار قرار می‌گیرد.»

خلعتبری درباره خصوصیات افراد درون‌گرای اجتماعی می‌گوید: «این افراد بیشتر ترجیح می‌دهند که زمانشان را در تنهایی سپری کنند و هر وقت می‌خواهند کاری را انجام دهند، مطمئن می‌شوند که زمان کافی برای انجام آن کار را داشته باشند. آن‌ها ترجیح می‌دهند در جمع‌های آشنا و گروه‌های کوچک دوستی قرار بگیرند.»

او بابیان اینکه افراد درون‌گرای متفکر نشخوار ذهنی زیادی را تجربه می‌کنند، می‌گوید: «این افراد دوست دارند درباره هر چیزی که می‌بینند و هر چیزی که می‌شنوند، فکر کنند. این افراد جامعه گریزتر هستند چون بیشتر اهل تحقیق‌اند و گاهی در دنیای فانتزی خودشان گم می‌شوند. این افراد فوق‌العاده خویشتن‌دار و خودآگاه هستند و معمولاً در جواب دادن مکث می‌کنند و بعد از کمی تأمل پاسخ می‌دهند یا تصمیمی می‌گیرند.»

این روانشناس درباره افراد درون‌گرای محافظه‌کار نیز می‌گوید: «این افراد معمولاً فاصله خودشان را با دیگران حفظ کرده و به قولی، دیر با دیگران ارتباط صمیمی برقرار می‌کنند. آن‌ها تعاملات اجتماعی را دوست دارند و هیچ ترسی برای مواجه با دیگران ندارند اما رفتارشان نسبت به دیگران گزینشی است؛ یعنی معمولاً دوست دارند با افرادی مشابه خودشان تعامل برقرار کنند، لذا تا به کسی اعتماد نکنند با او ارتباط برقرار نمی‌کنند. به همین خاطر این افراد از بیرون، افرادی بی‌احساس و خسته‌کننده به نظر می‌رسند.»

خلعتبری احتمال ابتلا به مشکلات روانی در درون‌گراهای مضطرب را بیشتر می‌داند و درباره این افراد می‌گوید: «افراد درون‌گرای مضطرب نیز از حضور در جمع گریزانند و ترس از قضاوت شدن توسط دیگران دارند اما متأسفانه این فرار کردن از جمع اوضاع آن‌ها را بدتر می‌کند. این‌ها معمولاً دچار سوءتفاهم می‌شوند و به‌سختی می‌توانند از مکان امنشان خارج شوند. این دسته افراد  ممکن است بیشتر دچار مشکلات روحی و روانی مثل افسردگی شوند.»

 

بیشتر بخوانید

  • مشکلات احتمالی ازدواج درونگراها با برون گراها

  • چطور ازدواج کنیم که بعداً پشیمان نشویم؟

  • عواقب روانی این‌که بخواهید فرزندتان «بهترین» باشد

 

ازدواج دو طیف درون‌گرا و برونگرا مشکل‌ساز می‌شود

خلعتبری با اشاره به اهمیت تناسب گزینی و مکمل گزینی در ازدواج می‌گوید: «در تناسب گزینی، افراد نباید از دو طیف درون‌گرا و برونگرا باشند؛ یعنی نباید یک نفر درون‌گرای محض و دیگری، برونگرای محض باشد. این افراد در صورت ازدواج با یکدیگر حتی در انتخاب رنگ برای مبل و پرده، رفتن یا نرفتن به مهمانی، نوع تفریحات و... دچار اختلاف‌سلیقه می‌شوند؛ لذا مشاوره قبل از ازدواج توصیه می‌کند که افراد در دو طرف طیف جدا با یکدیگر ازدواج نکنند و به آن‌ها گوشزد می‌کند که در صورت ازدواج دچار چه مشکلاتی خواهند شد.»

خلعتبری می‌گوید چنانچه افراد از دو طیف جدا با یکدیگر ازدواج کردند و دچار اختلاف شدند، تنها راهکار برای حل و مدیریت این مشکل حرکت به سمت یکدیگر است. او زندگی مشترک را به الاکلنگ تشبیه می‌کند و می‌گوید: «زندگی مثل الاکلنگ است و دو طرف باید به سمت همدیگر حرکت کنند. در الاکلنگ وقتی یک نفر وزن و قدرت بیشتری داشته باشد، بالا می‌ماند و یک نفر همیشه پایین است، لذا توازن قدرت در خانواده نیز باید یکسان باشد.»

این روانشناس ادامه می‌دهد: «توازن قدرت در خانواده کمک می‌کند تا افراد درون‌گرا و برونگرا به سمت یکدیگر حرکت کنند؛ یک مواقعی فرد درون‌گرا از خواسته‌هایش بگذرد و یک مواقعی فرد برونگرا. یک‌زمانی درون‌گرا به خاطر برونگرا یک کارهایی انجام دهد و یک‌زمانی بالعکس. اگر یک نفر قدرت را به دست بگیرد و به جلو حرکت کند، تعادل الاکلنگ بهم می‌خورد و این مسئله باعث بروز اختلاف و مشکلات خواهد شد.»

تنهایی؛ نسخه‌ای شادی‌بخش برای درون‌گراها

به دنبال تغییر افراد درون‌گرا نباشید

یک مشکل بزرگی که درون‌گراها اغلب با آن مواجه هستند این است که توسط اطرافیان درک نمی‌شوند. بقیه اغلب سعی می‌کنند تا فرد درون‌گرا را به‌زور به یک فرد اجتماعی و برونگرا تبدیل کنند؛ از آن‌ها انتظار دارند که همیشه شاد و پرانرژی باشند و در تمام مهمانی‌ها شرکت کنند. خلعتبری درباره این نوع رفتار با افراد درون‌گرا می‌گوید: «افراد باید درک کنند که درون‌گرا و برونگرا بودن افراد تقصیر خود آن‌ها نبوده است. به عبارتی، خود فرد نقشی در خلق‌وخو و سبک فرزند پروری نداشته است لذا ما باید افراد را همان‌گونه که هستند بپذیریم.»

او ادامه می‌دهد: «افراد نباید به دنبال تغییر درون‌گرایی و برونگرایی یکدیگر باشند. اگر فردی به امید تغییر درون‌گرایی یا برونگرایی باکسی ازدواج کند، قطعاً دچار مشکل خواهد شد زیرا پس از ازدواج بیشتر از ۲۰ درصد تغییر اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین، افراد را بر اساس همان تیپ شخصیتی که دارد، انتخاب کنید و از فرد درون‌گرا انتظار نداشته باشید تا مثل یک برون‌گرا با شما تعامل برقرار کند؛ در این صورت نه‌تنها تغییر ایجاد نمی‌شود بلکه زمینه برای بروز مشکلات و اختلافات فراهم خواهد شد.»

copied
نظر بگذارید