کمدی نوشتن آدم را پیر می‌کند

حمزه صالحی با بیان اینکه نوشتن فیلمنامه کمدی آدم را پیر می‌کند، بر این نکته تأکید دارد که اگر چه ما بهترین نیستیم اما فروش‌های میلیاردی نشان می‌دهد که فیلم‌های ما برای مخاطب قابل قبول بوده است.

کمدی نوشتن آدم را پیر می‌کند

به گزارش چابک آنلاین به نقل از ایلنا، حمزه صالحی (فیلمنامه‌نویس) که بیش از هر چیز در کارنامه او آثار کمدی به چشم می‌خورد، با وجود اقبال فراوانی که مخاطبان همیشه نسبت به آثار او داشته‌اند، اغلب با نقدهای تند و تیزی از سوی منتقدان سینمایی نیز روبرو بوده که آثار او را فاقد کیفیت هنری دانسته‌اند. چراکه بسیاری از منتقدان بر این عقیده‌اند که فیلم‌های کمدی امروز سینمای ایران سطح سلیقه مخاطبان را کاهش داده‌اند. 

حمزه صالحی که نگارش فیلمنامه‌هایی چون «دینامیت»،‌ «انفرادی» و «فسیل» را در کارنامه خود دارد، نقدهای برخی از منتقدان سینمایی را ظالمانه می‌داند و بر این باور است که این نقدها سبب دلسرد شدن سازندگان فیلم‌های کمدی می‌شود که در نهایت این به نفع سینمای ایران نخواهد بود و به رونق سینما لطمه وارد می‌شود.

باتوجه به اکران آنلاین «بخارست» در شبکه نمایش خانگی از پلتفرم فیلیمو، با نویسنده این اثر سینمایی گفتگو کردیم. مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

ایده اولیه فیلمنامه «بخارست» چطور شکل گرفت؟

ایده اصلی «بخارست» را همسرم در گفتگویی که با هم داشتیم، ارائه کرد. ما معمولا با هم درباره قصه‌ها صحبت می‌کنیم در این قصه من ایده‌ای داشتم درباره اتفاقی که برای یک آقازاده می‌افتد و همسرم این ایده را مطرح کرد که این آقازاده تصادفا در سونای بخار اتفاقی برایش می‌افتد که این ایده را گسترش دادیم و در ابتدا به قصه سونا بخار و بعد بخارست رسیدیم.

قصه این فیلمنامه را کامل نوشته بودید و بعد برای کارگردانی به آقای اطیابی ارائه کردید؟

سابقه همکاری من با آقای اطیابی زیاد است و همیشه قاعده این طور است که فیلمنامه را بر اساس ذهنیت خودم کامل می‌نویسم و بعد به آقای اطیابی ارائه می‌کنم و پس از آن در جلسه فیلمنامه با راهنمایی و مشورت یکدیگر به فیلمنامه نهایی می‌رسیم. جلسه فیلمنامه ما همیشه پیش از اینکه بازیگران اضافه شوند و گاهی با همراهی تهیه‌کننده برگزار می‌شود و در این جلسه، فیلمنامه نهایی شکل می‌گیرد.

اولین کاری که با آقای اطیابی همکاری داشتم در فیلم دینامیت بود و اگر چه پیش از آن چند کار کودک از جمله پاستوریونی کار کرده بودم اما می‌توانم بگویم ورودم را به دنیای سینما مدیون آقای اطیابی و همچنین آقای عامریان هستم. در این همکاری‌ها ما به یک درک مشترک رسیده‌ایم و به ویژه در آثاری که هر سه نفر با هم کار می‌کنیم دردسرهای کمتری داریم چرا که خوب می‌دانیم چه می‌خواهیم، سلیقه یکدیگر را می‌شناسیم و مخاطب هم به ما اعتماد پیدا کرده است و بنابراین روی همین خط حرکت می‌کنیم.

بسیاری بر این عقیده‌اند که نگارش فیلمنامه کمدی برای مخاطب ایرانی کار سختی است، اصلی‌ترین چالش‌ها برای نگارش فیلمنامه کمدی چیست؟

من علاوه بر کمدی، فیلمنامه‌های اجتماعی و کودک هم کار کرده‌ام از جمله فیلمنامه «مرده‌خور» به کارگردانی صادق صادق دقیقی که البته این فیلم به مرحله اکران نرسید و دو فیلمنامه اجتماعی دیگر که در مرحله مذاکره هستیم و بنابراین تجربیاتی در این سه شکل از نوشتن دارم اما صادقانه می‌گویم که نوشتن فیلمنامه کمدی چندین برابر سخت‌تر از اجتماعی است. چون به طور کلی خنداندن مردم ایران که خودشان به شدت طناز هستند، کار سختی است و از طرف دیگر برای نوشتن فیلمنامه کمدی محدودیت داریم و جنس شوخی‌هایی را که در سینمای هالیوود و یا حتی ترکیه وجود دارد، در سینمای ما جایی ندارد. بنابراین زمانی که کمدی می‌نویسیم علاوه بر محدودیت‌های بسیار زیاد در نوشتن، باید بتوانیم مردمی را بخندانیم که سلیقه سختی در کمدی دارند. به همین دلیل کمدی نوشتن آدم را پیر می‌کند تا در نهایت همه چیزش درست در جای خود باشد.

در این شرایط ایده‌ها چطور در ذهن شما شکل می‌گیرد؟

من بخشی از یافتن ایده‌ها را از پیمان قاسمخانی یاد گرفته‌ام که می توان ایده برخی آثار ساخته شده در سینمای هالیوود، اروپا و یا آسیای شرقی را گرفت و با تغییراتی اساسی آن را ایرانیزه کرد و به یک ایده جدید رسید به طوری که گاهی ممکن است هیچ کس متوجه ایرانیزه شدن این ایده نشود حتی اگر آن فیلم‌ها را دیده باشد. همان طور که ایده اصلی فیلم «دینامیت» از فیلم «همسایه‌ها» که فیلم باکیفیتی در سینمای هالیوود نیست، گرفته شد و تبدیل به اثر دیگری شد. کسانی که فیلم «همسایه‌ها» را دیده بودند خیلی تعجب می‌کردند وقتی می‌گفتم که ایده اصلی «دینامیت» بر اساس آن شکل گرفته است چرا که ارتباطی میان این دو فیلم نمی‌دیدند.

گاهی برخی ایده‌ها را از خلال گفتگوهایی که با همسرم دارم پیدا می‌کنم مثل همین «بخارست». معمولا اولین کسی که فیلمنامه‌هایم را می‌خواند و نظر می‌دهد همسرم است که گاهی بنا به نظراتش، تغییراتی را در فیلمنامه‌هایم دارم.

خیلی‌ها معتقدند که شما با این فیلم‌های کمدی سطح سلیقه مخاطب، تهیه‌کنندگان و پخش‌کنندگان را به سمت تولیدات تجاری تغییر می‌دهید و در چنین شرایطی دیگر فیلم‌های ملودارم، اجتماعی و تراژیک نادیده گرفته می‌شوند.

در شرایط حاضرِ جامعه ما، مردم در تنگناهای مختلفی زندگی می‌کنند و گاهی یک فیلم سرگرم‌کننده و باکیفیت که بتواند برای یکی دو ساعت آن‌ها را از حال و هوای خودشان دربیاورد، اتفاق خوبی است. کاری که مخاطب را به اندازه کافی سرگرم نکند و نخنداند، موفق نخواهد بود و مخاطبان در گروه‌های اجتماعی نقد و نظرات تندی درباره آن می‌نویسند.

سرگرمی یکی از مهمترین مولفه‌های سینماست و دلیل اقبال مردم به این نوع آثار به دلیل همین ویژگی سینماست اما اگر فیلم‌های اجتماعی خوب و باکیفیتی هم داشته باشیم مخاطبان به آن فیلم‌ها هم علاقه دارند. بسیاری از دوستان ما که فیلم‌های اجتماعی می‌سازند ولی پرمخاطب نمی‌شود باید برای یافتن دلیل آن به جهان اثر خودشان رجوع کنند و اینکه چرا گاهی فیلم‌های سعید روستایی پرمخاطب می‌شود یا فیلمی مثل «ملاقات خصوصی» در شرایط سخت سینما از فروش سی میلیارد تومان هم عبور کرده است.

در همه کشورها سینمای بدنه در کنار سینمای اجتماعی و جدی‌تر حضور دارد و امیدوارم که خانواده سینما از اینکه مردم با سینما آشتی کرده‌اند خوشحال باشند چراکه در کنار سینمای بدنه، کارهای اجتماعی باکیفیت هم دیده می‌شود و این یک زنجیره متصل به هم است که اگر آن را خط ‌کشی کنیم سینما آسیب می‌بیند. سینما آینه جامعه و نیازهای آن است همان طور که در دوران جنگ سرد سینمای هالیوود به سمت ساختن قهرمان برای مخاطبانش پیش رفت و فیلم‌های ابرقهرمانی شکل گرفت. در شرایطی که وضعیت جامعه ما نیز بسیار ملتهب و پرفشار است، برای مخاطب بسیار سخت است که در سینما هم شاهد یک اثر اجتماعی تلخ و تراژیک باشد. مخاطب امروز سینمای ما نیازمند تفریح و تفنن بیشتری است و اگر در سینما آن را برایش به وجود نیاوریم به سراغ اشکال دیگری از تفریح می‌رود. مشکل اساسی در سینمای اجتماعی ما این است که تصور می‌شود باید حتما فقر، شرایط بد و اوضاع به هم ریخته را نشان داد و زمانی که جامعه‌ای خودش گرفتار بسیاری از این مسائل است و مردم ذهنشان درگیر این موضوعات است، شاید دلش نخواهد در سینما هم چنین آثاری را ببیند. همان طور که در سینمای هند هم رویای مردم را به آن‌ها می‌فروشند.

فکر می‌کنید چرا معمولا منتقدان روی خوشی به فیلمنامه‌های شما نشان نمی‌دهند؟

از زمانی که آقای فراستی را به عنوان سمبلی از منتقد سینما در تلویزیون دیدیم، پس از آن یک اتفاقی افتاد. فراستی اگر چه فرد بسیار باسوادی است که فضای نقد را می‌شناسد ولی شیوه نقد کردن او و مدل مواجه‌اش با فیلم‌ها عجیب است. بعد از حضور او در تلویزیون، دسته‌ای از منتقدان سعی کردند ادای او را دربیاورند و به این ترتیب نود درصد نقدها تخریبگر شد. در حالی که اگر نقدهای منتقدی مثل راجر ایبرت را بخوانید، می‌توانید نقدنویسی را هم از او یاد بگیرید. ادبیات او برای مخاطب، فیلمساز و فیلمنامه‌نویس کمک‌رسان بوده و در راستای بهتر شدن سینما حرکت کرده است. در حالی که منتقدان ما در این مسیر حرکت نمی‌کنند و بدون اینکه فیلم را دیده باشند، آن را به شکل تخریبگرانه نقد می‌کنند و من بدون آن که قصد توهین به منتقد خاصی را داشته باشم، فکر می‌کنم که این دسته نقدها سفارشی است و سفارش دهنده‌ای برای آن‌ها وجود دارد.

برخی از نقدها را هم دیده‌ام که نکات مثبت یک فیلم کمدی در آنها برجسته شده است و به آنچه در فیلمنامه قابل ارزش است، پرداخته شده که به شکل منصفانه با گرایش به سمت تبلیغ فیلم به نکات مثبت آن هم پرداخته شده است. پس نکات مثبتی در فیلم هست و این درباره کمدی‌هایی با شرایط حداقلی هم دیده می‌شود. من به عنوان فیلمنامه‌نویس احتیاج به نقد شدن دارم اما صادقانه بگویم که در این 5 سال اخیر تنها یکی- دو نقد صحیح و سازنده خواندم که فکر کردم از نکات آن برای کار بعدی‌ام استفاده کنم و این خیلی غم‌انگیز است. شرایط سینمای ما خوب نیست و این به حوزه نقدنویسی ما هم تسری پیدا کرده است و من امیدوارم این مسئله از سوی دوستان جوان و دغدغه‌مند در حوزه نقدنویسی مورد توجه قرار بگیرد و در شکل نوشته‌هایشان بازنگری کنند.

برخی معتقدند که منتقدان سینما همان ورشکستگانی هستند که نتوانستند وارد فیلمسازی شوند و یک گوشه نشسته‌اند و نق می‌زنند اما من با این باور مخالفم و معتقدم اتفاقی که در سینمای اروپا و هالیوود با حضور منتقدان سینمایی به وجود آمد، در راستای کمک به سینما بوده است و در ایران هم این شرایط با حضور منتقدان سینمایی بسیار خوبی چون جواد طوسی به وجود آمده است. منتقدان سینمایی باید به سینمای بدنه و کمدی هم کمک کنند که ما بهتر بشویم چراکه به این واقعیت معترفیم که خوب نیستیم و قابلیت بهتر شدن را داریم اما منتقدان هیچ کمکی در این راستا به ما نمی‌کنند.

این نقدها چه تأثیری در مسیر کاری شما داشته است؟

سینمای بدنه تکیلفش معلوم است و اعلام می‌کند من برای مخاطب به وجود آمده‌ام و اقبال مخاطب از این سینما نشان می‌دهد که مسیر من نه صددرصد صحیح اما قابل قبول است. چهار فیلم که ما در سینمای کمدی تولید کرده‌ایم بالای پنجاه میلیارد تومان فروش داشته است در حالی که 15 فیلم کمدی دیگر نیز در همین تاریخ یعنی از زمان اکران «تگزاس 2» به این سو روی پرده رفته است و اقبال مخاطب از فیلم‌های ما نشان می‌دهد که کار ما برای آن‌ها قابل قبول بوده است.

البته باید این فیلم‌های کمدی به لحاظ قصه‌پردازی، شخصیت‌پردازی و عمق بخشیدن به اثر نیز قابل قبول باشد. ما در چارچوب‌های حال حاضر و با نظارت‌هایی که بر آثار می‌شود، کار می‌کنیم. گاهی بخشی از نظارت‌ها ممکن است باعث شود که برخی قصه‌ها هیچ وقت نتوانند تبدیل به فیلم بشوند اما با این حال ما این موافقت‌ها و مخالفت‌ها را پذیرفته‌ایم و اعتراضی هم نداریم و تلاش می‌کنیم که قصه‌های بهتری را تولید کنیم. همان طور که اقبال چندبرابری از فیلم «فسیل» نشان داد که قصه‌های بهتر و باکیفیت‌تر مخاطبان پرشمارتری دارد.

اما وقتی با هجمه‌های شدید از سوی منتقدان روبرو می‌شویم ما هم برای ادامه کارمان دلسرد می‌شویم. هجمه‌ها به اندازه‌ای زیاد بود که ما در جلساتی درباره ساخت یکی دو فیلم اجتماعی و کم کردن از میزان ساخت فیلم‌های کمدی هم صحبت کردیم که البته تلاش می‌کنیم که در زمینه سینمای اجتماعی نیز با دست پر ورود کنیم اما در این شرایط شاید با کاستن از میزان ساخت فیلم‌های کمدی، سینماداران و کارگردان سینماها و … هم متضرر شوند چرا که چرخ سینما و زندگی سینماداران و کارگردان سینما به این فیلم‌های پرفروش بستگی دارد.

همان طور که در اوج دوران کرونا و در شرایطی که هیچ کس جرات نمی‌کرد فیلمش را اکران کند و بسیاری از سینماها تعطیل می‌شدند، فیلم «دینامیت» روی پرده رفت و اوضاع را تغییر داد به طوری که دیگران هم جرأت کردند که فیلم‌هایشان را به نمایش بگذارند. برخی منتقدان به ما می‌گویند که شما کار مبتذل می‌سازید بدون اینکه بدانند کلمات چه بار معنایی با خود دارد. من از استادانم در کلاس‌های نقد ادبی یاد گرفته‌ام که هر کلمه بار معنایی متکثر با خودش دارد و نباید کلمات را به سادگی روی کاغذ رها کرد.

گاهی که لایه‌های زیرین یک فیلم کمدی را برای منتقدان می‌شکافم، می‌گویند آن قدر کمدی و لودگی در فیلم هست که لایه‌های زیرین آن را نمی‌بینیم و من فکر می‌کنم نمی‌بینند برای اینکه نمی‌خواهند که ببینند. کارهای ما بهترین کار نیست و هزار جور ایراد دارد اما این حجم از نقدهای یک طرفه و ظالمانه در سینمای کمدی دور از انصاف است. اگر ما از ادامه کارمان دلسرد شویم، ارتزاق سینماداران و کارگران سینما هم دچار مشکل می‌شود.

فکر می‌کنید وقتی مخاطبان فیلمی پرشمار باشند، می‌تواند دلیل بر خوب بودن یک فیلم باشد؟

خیلی وقت‌ها در سینمای کمدی به فیلم «اجاره‌نشین‌ها» ساخته داریوش مهرجویی به عنوان یک فیلم باکیفیت کمدی اشاره می‌کنند اما همان موقع نیز به این فیلم حمله شد و آن را یک فیلم مبتذل خواندند. این طور نیست که هر فیلمی در سینمای کمدی مخاطب دارد قطعا فیلم خوبی است. مهم هدف گذاری برای فیلم سینمای بدنه است که دو مولفه دارد یکی مخاطب و دیگری کیفیت. من معتقدم آنچه ما تاکنون به دست آورده‌ایم مخاطب است اما اینکه آیا فیلم‌ها کیفیت هنری قابل قبولی هم دارند یا خیر باید بگویم که در برخی موارد دارند و در جاهایی هم ندارند و ما سعی می‌کنیم که بهتر بشویم.

ما از زمان «تگزاس 2» به این سو تلاش خودمان را کردیم که به قصه بیشتر توجه کنیم ولی برخی منتقدان یا ویژگی‌های مثبت را نمی‌بینند و یا بدون اینکه فیلم را دیده باشند آن را نقد می‌کنند همان طور که چند منتقد نقدی را درباره فیلمی نوشته بودند که خلاصه قصه آن اشتباه بود و همه همین خلاصه قصه را کپی پِیست کرده بودند و این نشان می‌دهد که هیچ کدام فیلم را ندیده بودند. این نوع نقدنویسی نه تنها سازنده نیست بلکه مخرب است.

ما معتقدیم که علیرغم آن که در بخش مخاطب شرایط خوبی داریم اما برای آن که کیفیت هنری را بهتر کنیم راه خیلی طولانی در پیش داریم و من به عنوان نویسنده این فیلم‌ها به این حقیقت معترفم و امیدوارم با نقدهای صحیح و سازنده‌ای که دریافت می‌کنیم بتوانیم فیلم‌های بهتری بسازیم که همه اقشار مخاطبان اعم از مخاطب عام که به دنبال سرگرمی هستند و هم مخاطب جدی‌تر سینما را راضی کند.

«بخارست» نقد محافظه‌کارانه‌ای به فساد سیستم دولتی در میان برخی از مدیران دارد. چقدر خودسانسوری داشتید و چه اندازه با نظارت مواجه شدید؟

همه ما در این جامعه زندگی می‌کنیم و تعریف خطوط قرمز را تا حدودی می‌دانیم و من هم به دلیل تجربیاتی که از کار در تلویزیون و سرویس سیاسی چند روزنامه دارم با این خطوط قرمز کاملا آشنا هستم و بنابراین بخشی از فیلمنامه «بخارست» شامل خودسانسوری بود و خیلی وارد جزئیات نشدم چون احساس می‌کردم ممکن است حذف و سانسور شود و به فیلم لطمه بخورد. در این فیلم درباره فساد در میان اطرافیان برخی از مقامات دولتی اشاره کردیم و معتقدیم بیش از آن که خود مسئولان درگیر فساد باشند اطرافیان آنها هستند که با آگاهی یا بدون آگاهی فرد مسئول دچار فساد هستند.

این نکته باید در فیلم دیده شود که سیاسیون دانسته یا نادانسته اجازه چنین کارهایی را به اطرافیانشان می‌دهند. نهادهای ناظر همیشه به ما تاکید داشتند که همه چیز را سیاه نشان ندهید و این نگاه خود من است فارغ از اینکه همه چیز سیاه هست یا نه و اگر بیش از این به این مسئله می‌پرداختیم فیلم به مرحله ساخت و اکران نمی‌رسید. ما نقد خودمان را در زیرلایه‌های فیلم «بخارست» مطرح کردیم و در «دینامیت» هم به این موضوع پرداختیم که سطح توان و تحمل سلیقه‌های مختلف را در جامعه بیشتر کنیم و شاید اگر این پیام خوب دریافت می‌شد اتفاقات پارسال در جامعه رخ نمی‌داد.

در فیلم «انفرادی» به این موضوع اشاره کردیم که وقتی شرایط مردم آن قدر بد می‌شود که یک مسئول به شکل مستقیم دزدی و فساد می‌کند، می‌تواند به راحتی در جامعه حضور داشته باشد ولی سه فرد مال‌باخته ناچارند که راهی زندان شوند و در حقیقت جای ظالم و مظلوم عوض می‌شود. این‌ها مسائلی است که در زیرلایه‌های فیلم‌ها اشاره کرده‌ایم ولی شاید به قول یکی از منتقدان آن‌قدر کمدی هست که این نکات دیده نمی‌شود.

در پروسه انتخاب بازیگران چقدر دخالت دارید و بازیگران موردنظرتان را پیشنهاد می‌کنید؟

من به همراه آقای اطیابی و عامریان روی فیلمنامه صحبت می‌کنیم و گاهی می‌دانیم که شخصیت اصلی را چه کسی بازی می‌کند و سعی می‌کنم لحن آن را بر اساس لحن و شکل بازی همان بازیگر بنویسم. گاهی هم آن بازیگر اصلی اولین کسی است که به ما اضافه می‌شود، متن را می‌خواند و نظراتش را ارائه می‌کند که بسیار کمک‌رسان است به شکل ویژه از بهرام افشاری یاد می‌کنم که به نظرم بسیار انسان خوش‌فکری است و مطمئن هستم به زودی فیلمنامه خودش را می‌نویسد و کارگردانی می‌کند. وقتی او فیلمنامه را می‌خواند بدون اغراق نکاتی که مطرح می‌کند بیست تا سی درصد یا حتی بیشتر کیفیت فیلمنامه را بالاتر می‌برد و این موضوع درباره رضا عطاران و پژمان جمشیدی هم صدق می‌کند.

این بازیگران نظرات موثری دارند و به خصوص به این فکر می‌کنند که دامنه بازی خودشان چطور وسیع‌تر می‌شود و به این ترتیب هم به فیلمنامه و هم به بازی خودشان کمک می‌کنند.

فکر می کنید پژمان جمشیدی و حسین یاری آن طور که انتظار داشتید زوج خوبی در این فیلم هستند؟

من ترکیب آن‌ها را دوست داشتم به این دلیل که در این قصه یک برادر نادان داریم در کنار برادری که نادان نیست ولی خیلی هم دانا نیست. پژمان جمشیدی را مردم دوست دارند و چون بداهه قوی دارد، حجم بیشتری از سکانس‌ها را به خودش اختصاص می‌دهد. حسین یاری با شناخت و تجربه خوبی که از بازیگری دارد، اندازه بازی‌هایش را طوری انتخاب کرد که سکانس‌ها بیش از اندازه شلوغ و پرسروصدا نشوند. او در نقش مظلومی که برادرش او را دچار دردسر می‌کند و همیشه او را سورپرایز می‌کند، قرار گرفت و اجازه داد که قصه درست پیش برود. صادقانه من باید از او تشکر کنم که بازی به اندازه را به بهترین شکل انجام داد و درباره ایمان صفا هم معتقدم که خیلی فوق‌العاده ظاهر شد و «بخارست» یکی از بهترین کارهای بازیگری اوست.

فکر می‌کنید آثار کمدی پرفروش که با انتقاد تند و تیزی روبرو هستند، در حال حاضر چه جایگاهی در سینمای ایران دارند و آثار شما چه سهمی در ارتقای صنعت سینمای کشور داشته است؟

سینما با مخاطب زنده است. زمانی که ما به یک پدیده‌ای لفظ صنعت را اطلاق می‌کنیم یعنی تولیدکننده در کنار مصرف‌کننده باید باشد که چرخ صنعت به گردش دربیاید و زنده بماند. ما مهمترین بخش را در سینمای کمدی که مخاطب است، پیدا کرده‌ایم و می‌توانیم در شرایطی که جامعه نیاز دارد، اندکی شرایط روحی و روانی او را بهبود ببخشیم و حداقل مردم برای یکی دو ساعت نفس بکشند و از مشکلاتشان فاصله بگیرند.

یکی از مهمترین اهداف سینما سرگرمی مخاطب است و ما هم در این بخش حرکت می‌کنیم اما در کنار آن ما آثاری را نوشته و ساخته‌ایم که شاید از نظر هنری اتفاق ویژه‌ای نداشته باشد اما در بخش‌های مختلف از جمله در بخش بازی بازیگران، بخش‌های فنی، اکشن‌سازی و همان چیزهایی که در سینمای مارول در هالیوود هم هست، تلاش کرده‌ایم که اتفاق ویژه‌ای به وجود بیاید که خیلی وقت‌ها دیگران جرات نمی‌کنند سمت آن بروند و این برای سینما مفید است.

عواملی که در این فیلم‌ها حضور دارند، تجربیاتی را در بخش‌های مختلف کسب می‌کنند که از آن برای دیگر فیلم‌های سینمای بدنه هم استفاده می‌کنند. من خیلی وقت‌ها به نفع خنداندن و سرگرمی مخاطب از منطق فاصله می‌گیرم و از عمق دادن به شخصیت‌ها فاصله می‌گیرم برای آن که هدف‌های ما اهم و فی‌الاهم دارد. امیدوارم زمانی به این شرایط برسیم که فیلم کمدی هم پرمخاطب باشد و هم به لحاظ هنری قابل قبول باشد. ما به صورت کارگاهی، دانشجویی و به شکل آزمون و خطا در این مسیر حرکت می‌کنیم و یاد می‌گیریم و امیدوار هستیم که در این مسیر دوستان منتقد نیز ما را کمک کنند.

نکته آخر؟

نکته مهم درباره دوستان ما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. به ویژه دوستانی که در بخش پروانه ساخت و نظارت‌ها با آن‌ها دچار سوتفاهم شدیم. من حمزه صالحی به عنوان نویسنده فیلمنامه اعلام می‌کنم که وقتی با چارچوب وزارت ارشاد کار می‌کنم یعنی پذیرفته‌ام که جاهایی کوتاه بیایم یا از کارم دفاع کنم همه ما در یک قایق نشسته‌ایم که هدف آن آوردن مخاطب به سینماست و باید به سینما کمک کنیم بنابراین اگر سوءتفاهمی هست باید من را حلال کنند. مسئله من همیشه این بوده است که کمک کنیم تا آثار بهتری تولید شود.

من می‌دانم که روی آثار کمدی در وزارت ارشاد تمرکز بیشتری به لحاظ رعایت خطوط قرمز هست اما به این معنی نیست که ما در دو جبهه مقابل هم هستیم. هم ما به عنوان عوامل یک فیلم سینمایی و هم دوستان ما در وزارت ارشاد تلاش می‌کنیم و زحمت می‌کشیم اما این دوستان هم باید متوجه باشند که نوشتن یک فیلمنامه گاهی سه ماه زمان می‌برد و با تعامل بهتر با یکدیگر می‌توانیم یک اثر را نجات بدهیم و به مرحله ساخت و اکران برسانیم.

copied
نظر بگذارید