رویاپردازی به سبک تصور
«تصور» بهعنوان اثری که تلاش میکند در فضای ماجراجوییهای شبانه، روایت خودش را از رویا و عشق بگوید، به اندازه کافی میتواند فیلمی خوبی برای تماشاگر باشد.
به گزارش چابک آنلاین به نقل از ایرنا، «تصور» اولین فیلم بلند سینمایی علی بهراد، فیلمی درام و عاشقانه است که در سال ۱۳۹۹به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی تولید شده است و برای اولین بار در هفته منتقدان جشنواره کن ۲۰۲۲ به نمایش درآمد و بهدلیل فضای پررمز و راز خود، توجه منتقدان را جلب کرد.
فیلم با حضور مهرداد صدیقیان در نقش راننده جوان تاکسی اینترنتی و لیلا حاتمی در نقش زنانی که هر شب مسافر این ماشین میشوند، اثری کمبازیگر با ساختاری دراماتیک و رویاگونه است.
داستان فیلم به ظاهر ساده و یک خطی است. یک راننده تاکسی هر شب در زمانهایی متفاوت زنی را سوار میکند که شبیه دختری است که به او دلبستهاست. لیلی دختریاست که در شیرینیپزی مشغول به کار است و این راننده جوان عاشق، مدام به بهانه خرید کیک و شکلات به آنجا میرود و در تصوراتش با لیلی صحبت میکند اما در واقعیت او جرات ابراز عشق و علاقه به دختر را ندارد. او این قصه را برای زنانی که مسافرش هستند تعریف میکند و علیرغم راهنمایی آنان او در عشق به لیلی به هیچ نتیجهای هم نمیرسد.
رویایی از جنس عشق
فیلم «تصور» روایت رازآلود دو شخصیت راننده و مسافری است که زندگیشان تنها در طول تاکسیسواری شبانهشان در تهران تلاقی پیدا میکند.
قصه هر مسافر که نقشش را لیلا حاتمی بازی میکند، در شب آغاز میشود. هر مسافری که سوار تاکسی میشود درباره زندگی و سرگذشتش با راننده صحبت میکند.
این دو بدون اینکه درباره هم چیزی بدانند و حتی نام یکدیگر را بپرسند روایتهایشان را بیان میکنند و حتی کمک میکنند که رویای راننده جوان برای رسیدن به دختر شیرینیفروش محقق شود. آنچه در صحبتهای هر دو موج میزند فقدان عشق است زنان مسافر به دنبال عشق و آرامش در زندگی هستند. آنها به آنچه در زندگی میخواستند نرسیدند.
در تمام روایتهایی که از این زنان میشنویم، حلقه گمشدهای به نام عشق گمشده و یا به انتها رسیده است که اتفاقا آن را در رابطه میان راننده جوان و دختر شیرینیفروش میبینیم.
راننده جوان، که به نظر میرسد عاشق است، از شدت شرم و عدم اعتماد به نفس، نمیتواند احساسات خود را به دختر مورد علاقهاش بیان کند؛ اما در ساختاری اپیزودیک هر شب شنونده روایت زندگی زنانی میشود که سرنوشتی مشابه خودش دارند.
زنی که با لباس عروسی توسط شوهرش در خیابان رها شده، زنی با شکلاتهای ولنتاین و بادکنک قرمز با مردانی که عاشقش هستند صحبت میکند، زن جوانی که برای مسابقات تیراندازی جهانی به فرودگاه میرود و زنی که عضو یک گروه موسیقی است که اعضای آن از هم جدا شدهاند و اکنون دوباره در حال جمعشدن هستند. همه اینها تصوری از زندگی و عشق در ذهن مرد ایجاد میکنند و او را به روبرو شدن با احساسات خودش کمک میکنند.
برگ برنده در دست بازیگران
بازی لیلا حاتمی در «تصور» را باید یکی از نقاط مثبت فیلم دانست که حضور او در چند نقش متفاوت ترین نقش آفرینی این بازیگر در کارنامه هنری اش محسوب میشود. لیلا حاتمی بازیگری است که انتخابهایش در بازیگری مخاطب را غافلگیر میکند و علاقهمندیاش به گوناگونی و رنگارنگی در نقشهایی که میپذیرد کارنامه او را پربار و چشمنواز کرده است.
هرچند در همه نقشهایی که پذیرفته، خصوصا در فیلم «تصور» که آمیختگی او با چند نقش است، شخصیت خود او و رفتارهای درونیاش یعنی متانت و تواضع دیده میشود اما این بروز خود واقعی برای مخاطب آزاردهنده نیست چون او با عشقورزی و فروتنی این نقشها را از آن خود میکند.
از این رو بازی خوب لیلا حاتمی یکی از دلایل مهمی است که آدمهای قصه باورپذیر میشوند و مخاطب با روایتهایشان از دل شهر همراه میشود. مهرداد صدیقیان هم هرچند بازی قابل توجهی در فیلم ندارد اما پابهپای حاتمی جلو میآید و سعی میکند خودش را از سایه بازیهای او بیرون بکشد و به عنوان یک همراه قصه را به نتیجه برساند.
عاشقانهای درباره زندگی
اولین تجربه بهراد که به خوبی توانسته گرفتار ممیزیهای سینما نشود، در فضایی شبانه و محیطی متغیر شکل گرفته که به دلیل ماهیت تکراری و داستانی بدون فراز و نشیب صبر و شکیبایی مخاطب را در دیدن ادامه فیلم میطلبد و البته همین پرشهای شخصیتی و تغییر اتمسفر زندگی زنان باعث میشود که بیننده نتواند به درک چندانی از موضوع و داستان فیلم برسد و یا در ارتباط منطقی میان برخی سکانسهای فیلم گیج شود. اما تصور بهعنوان اثری که تلاش میکند در فضای ماجراجوییهای شبانه، روایت خودش را از رویا و عشق بگوید، به اندازه کافی میتواند فیلمی لذتبخش برای تماشاگر باشد.
«تصور» فیلمی مستقل است که در تاریکی شهر به خوشبختیها فکر میکند و به همان اندازه، شوق و اشتیاق زندگی را زنده نگه میدارد. فیلم روایتی جسارتامیز از آدمهایی است که خواسته زیادی از زندگی ندارند و فقط میخواهند با رویاپردازی برای عشقهای گمشدهشان به شکلی عاشقانه زندگی کنند چرا که عشق در دریای تاریکی، برای آنها نقطه روشنایی است.