راز سرقت میلیاردی با کنجکاوی زن همسایه برمَلا شد
حفاری نیمه شب سارق سابقهدار در باغچه خانه پدری با کنجکاوی زن همسایه همراه شد تا راز سرقت 2 هزار سکه طلا و 10 هزار دلار ارز از خانه تاجر ثروتمند تهرانی فاش شود
به گزارش چابک آنلاین، 20 شهریور امسال مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت خانه خواهرش خبر داد و گفت: شوهر خواهرم تاجر است و مدام به کشورهای خارجی سفر میکند.
27 روز قبل ایران را برای رفتن به کشوری اروپایی ترک کرد و کلید خانه را در اختیار پدرش قرار داده بود.
در این مدت پدر سینا به خانه شان سر میزد تا اینکه آخر هفته کلید را به من رساند و گفت به خاطر میهمانی و مسافرت نمیتواند به آنجا برود.
امروز صبح به خانه خواهرم رفتم که متوجه شدم در خانه باز است و خانه به هم ریخته و سارقان 2 هزار سکه طلا، 10 هزار دلار ارز و 10 میلیون تومان به سرقت بردهاند.
سرقت در سه شب
تحقیقات به دستور بازپرس مصطفی تقیزاده آغاز شد و در بررسیهای اولیه کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته برج محل سرقت و حوالی آن پرداختند.
دوربینها نشان میداد چهار مرد جوان در حالی که صورتهایشان را با کلاه ماسک دار و نقاب پوشاندهاند، در سه شب متوالی وارد خانه شده و سناریوی سرقت را رقم زدهاند.
در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت، سرنخی که هویت متهمان را برملا کند بدست نیامد و پلاک خودروی آنها نیز مخدوش بود. در حالی که هیچ ردی از سارقان میلیاردی برج در دست نبود، چند روز بعد زن میانسالی با پلیس یکی از شهرستانهای شمال غربی کشور تماس گرفت و ادعای عجیبی را مطرح کرد.
او گفت: در خانهای ویلایی مستأجر هستم و صاحبخانه در طبقه اول ساکن است.
شب گذشته، پسر صاحبخانه به نام یاشار از تهران آمد و نیمه شب با صدای کندن زمین از خواب بیدار شدم.
از پنجره که به بیرون نگاه کردم یاشار را دیدم که داخل باغچه در حال حفر گودالی است.
در آن تاریکی، خیلی واضح و مشخص نبود اما دیدم که یاشار چیزهایی را دفن کرد. نمیدانم جنازه بود یا پول و طلا ولی نمیخواست کسی متوجه شود این را هم بگویم که قبلاً از مادر یاشار شنیده بودم که پسرش به خاطر دزدی بازداشت شده است.
کشف اموال سرقتی زیر خاک
بهدنبال این تماس بود که کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و پس از گرفتن مجوز قضایی خانه مورد نظر را بازرسی کردند. همانطور که زن مستأجر گفته بود، خاکهای باغچه به تازگی جا به جا شده بود و مأموران پس از حفر گودالی در محل، با کیسهای از طلا، دلار و مقداری تراول چک مواجه شدند.
از سویی کارآگاهان دریافتند پسر جوان سارق سابقهدار منازل پایتخت است و وجود سکهها و دلارها، احتمال سرقتی بودن آنها را مطرح کرد. بدین ترتیب یاشار بازداشت شد و گرچه در تحقیقات اولیه منکر سرقت بود اما در برابر مدارک پلیسی راز سرقت میلیاردی را برملا کرد
.او گفت: آخرین بار که از زندان آزاد شدم با خودم عهد کردم دور خلاف را خط بکشم اما پیشنهاد وسوسه کننده سرقت خانه تاجر باعث شد که عهدم را بشکنم.
مدتها قبل با پسر جوانی که صاحب یک کافه بود، دوست شده بودم. او به من پیام داد که شخصی به نام کاوه بهدنبال سارق است تا نقشهای را که در سر دارد اجرا کند.
بعد فهمیدم کاوه، قبلاً برای مرد تاجر کار میکرده است. برای سرقت سه شب به خانه تاجر رفتیم و گاوصندوق را که خیلی مجهز و دارای ایمنی بالا بود سرقت کردیم. 2 هزار سکه و 10 هزار دلار و مقداری پول داخل گاوصندوق بود.
سارق سابقهدار ادامه داد: نیمی از آنها را کاوه برداشت و مابقی را به من داد که بین هم تیمی هایم تقسیم کنم. اما من با صاحب کافی شاپ دوست بودم و خودم سفارش این کار را گرفته بودم برای همین نیمی از سکهها و دلارهایی که سهم ما شده بود را برای خودم برداشتم.
برای اینکه هم باندیهایم دستشان به آنها نرسد، خودم را به خانه مادرم رساندم و آنها را در باغچه خانه او دفن کردم تا زمانی که آبها از آسیاب افتاد؛ آنها را بردارم و خرج کنم.
با اطلاعاتی که یاشار داده بود دو همدستش و مرد خدمتکار توسط کارآگاهان پلیس پایتخت و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، بازداشت شدند.
کینه از مرد تاجر انگیزه سرقت بود
مرد خدمتکار درباره علت این سرقت گفت: مدتها به عنوان خدمتکار برای مرد تاجر کار میکردم اما سر موضوعی پیش پا افتاده، مرا اخراج کرد و کینه او را به دل گرفتم.
اما این کینه زمانی بیشتر شد که هر چه دنبال کار گشتم، کاری پیدا نمیکردم وقتی میفهمیدند از کار قبلی اخراج شدهام مرا استخدام نمیکردند.
از کجا میدانستی که مرد تاجر در ایران نیست؟
سالها برای او کار کرده بودم. حتی میدانستم که او اقامت یکی از کشورهای اروپایی را گرفته و میخواهد برای همیشه از ایران برود. برای اطمینان هم چند شب کشیک دادم و زمانی که مطمئن شدم ایران نیست تصمیم به سرقت گرفتم.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
به صاحب یکی از کافی شاپها گفتم و او گفت سارق سراغ دارد. 50 سکه به او دادم و او هم یاشار و همدستانش را معرفی کرد. یکی از سارقان، در باز کردن قفل در و گاوصندوق حرفهای بود.
چهار نفری وارد برج شدیم و در را او برایمان باز کرد. گاوصندوق داخل کمد بود شب اول نتوانستیم در گاوصندوق را باز کنیم.
شب دوم با تجهیزات بیشتری رفتیم بازهم موفق نشدیم، من و یکی از سارقان در آپارتمان محل سرقت ماندیم و دو نفر از آنها برای خرید دستگاههای اصلی و مجهزتر از آپارتمان خارج شده و فردا شب برگشتند
درنهایت هم قسمتی از گاوصندوق را تخریب کردند و سکهها و دلارها را سرقت کردیم.
فکر میکردی به این زودی دستگیر شوی؟
هرگز.ما هیچ ردی از خودمان نگذاشته بودیم اما اشتباه یکی از اعضای گروه ما را لو داد.
پشیمانی؟
اگر بگویم نه دروغ گفته ام. اما به قدری کینه از او به دل داشتم که با خودم گفتم با سرقت از خانهاش هم انتقام میگیرم و هم اینکه کلی پول به جیب میزنم که تا مدتها نیاز مالی نداشته باشم.