خونی که برای یک ساعت و زنجیر طلا ریخته شد

مرد جوان که متهم است در یک نزاع خیابانی مرتکب قتل شده در دادگاه ادعا کرد به خاطر پس گرفتن ساعت و زنجیر طلای دوستش وارد دعوا شده بود.

خونی که برای یک ساعت و زنجیر طلا ریخته شد

به گزارش چابک آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به پرونده در بریانک از ۲۲ اردیبهشت سال‌جاری با گزارش یک نزاع خونین در محله بریانک آغاز شد. پس از آن مأموران به محل درگیری اعزام شدند و پس از بررسی‌های اولیه مشخص شد که مردی ۴۰ ساله از ناحیه دست دچار جراحت شدید شده است که بلافاصله به بیمارستان لقمان منتقل شد، اما یک روز بعد به خاطر شدت جراحات وارده و خونریزی شدید تسلیم مرگ شد.

با شروع تحقیقات پلیسی مشخص شد مقتول به همراه برادر و یکی از دوستانش با دو برادر به نام‌های شهرام و شاهرخ و دوست‌شان اکبر درگیر شده بود. بدین ترتیب همه عاملان درگیری شناسایی و دستگیر شدند.

شهرام در بازجویی‌ها به مأموران گفت: روز حادثه من و برادرم شاهرخ با موتور در حال گذر از کوچه بودیم که متوجه شدیم مقتول و دو نفر دیگر جلوی خانه همسایه‌مان ایستاده‌اند و با یکی از همسایه‌ها دعوا می‌کنند.

نمی‌دانستم دعوا سر چه بود فقط به او تذکر دادم و گفتم اینجا زن و بچه زندگی می‌کند صدایت را پایین بیاور و فحاشی نکن، اما ناگهان همگی به سمت ما حمله کردند و من و برادرم را کتک زدند و موتورمان را هم روی زمین انداختند و بعد هم با میانجی‌گری همسایه‌ها ما سوار موتور شدیم و رفتیم.

چند دقیقه بعد متوجه شدم زنجیر طلا و ساعت هوشمند گران‌قیمتم نیست، با این احتمال که موقع دعوا گم شده باشد تصمیم گرفتیم دوباره به محل درگیری برگردیم، اما این بار دوستم اکبر هم با من آمد، چون فکر می‌کردیم ممکن است دوباره دعوایمان شود، با خودمان قمه و شمشیر هم بردیم.

وقتی به سر کوچه رسیدیم همان سه نفر را دیدیم، آن‌ها به محض دیدن ما شیشه نوشابه‌های یک مغازه را به سمت‌مان پرتاب و فرار کردند. ما هم به سمت‌شان حمله کردیم و در نهایت اکبر با قمه ضربه‌ای به مقتول زد و او روی زمین افتاد. من حتی می‌خواستم او را به بیمارستان برسانم، اما خودش نیامد.

در ادامه اکبر تحت بازجویی قرار گرفت. او ابتدا مدعی بود شهرام عامل قتل است، اما تناقض‌گویی‌های او سبب شد تا بار دیگر بازجویی شود و در نهایت به قتل اعتراف کرد.

در ادامه برادر و دوست مقتول هم تحت بازجویی قرار گرفتند و آن‌ها با قید وثیقه تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شدند و ۳ متهم دیگر پرونده به زندان رفتند.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای جلسه دادگاه مادر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرد و برای دو عامل دیگر نزاع خواستار اشد مجازات شد.

پس از آن برادر مقتول به جایگاه رفت و به قضات گفت: آن روز برادر بزرگترم از من خواست تا برای انجام کاری به خانه‌اش بروم، من هم با برادرم که الان فوت کرده و دوست‌مان نیما به جلوی خانه برادرم رفتیم، اما متوجه شدم او با همسایه‌شان دعوا کرده است.

ما هم وارد دعوا شدیم که به یکباره شهرام و شاهرخ که داشتند با موتور از آنجا رد می‌شدند به ما اعتراض کردند. من به آن‌ها گفتم به شما ارتباطی ندارد، اما با هم درگیر شدیم، لحظاتی بعد هم جدایمان کردند و آن‌ها رفتند، اما دقایقی بعد آن‌ها دوباره با دوستشان برگشتند و این بار قمه و شمشیر داشتند، ما هم از ترس‌مان شیشه نوشابه برداشتیم و به سمت‌شان پرت کردیم تا بتوانیم فرار کنیم. چند دقیقه بعد متوجه شدم برادرم نیست اول فکر کردم جلوتر از ما فرار کرده، اما بعداً فهمیدم آن‌ها برادرم را کشته‌اند.

قاضی از او پرسید: طبق گزارش‌های پلیس و اظهارات خودتان، شما با مهارت خاصی شیشه‌ها را شکستی و به سمت آن‌ها پرتاب کردی.

برادر مقتول گفت: من هم ورزشکارم هم بار‌ها دعوا کرده بودم به همین خاطر تجربه داشتم، اما برادرم اهل دعوا نبود و همیشه سرش در درس و کتاب بود.

در ادامه متهم اصلی پرونده به جایگاه رفت و گفت: من می‌خواهم واقعیت را بگویم؛ آن روز با همسرم دعوا کرده بودم و دو خشاب قرص خواب خورده بودم که شهرام و شاهرخ به من زنگ زدند و از من خواستند برای گرفتن ساعت هوشمند و زنجیر طلایشان آن‌ها را همراهی کنم.

بعد هم گفتند شمشیر و قمه‌هایت را هم بیاور که اگر لازم شد بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. وقتی به آنجا رسیدیم هر ۳ نفر شیشه‌های نوشابه‌ای که از جلوی یک سوپرمارکت برداشته بودند را به سمت ما پرتاب کرده و بعد برادر مقتول و دوستش فرار کردند و من در یک لحظه با مقتول درگیر شدم.

او با زیر بازویش قمه مرا گرفت شهرام برای اینکه به من کمک کند با شمشیر به سمت‌مان آمد و آن را محکم روی دیوار کشید، جرقه شمشیر باعث شد مقتول بترسد و خودش را به عقب بکشد که بازویش با قمه پاره شد. من او را نزدم خودش باعث شد دستش پاره شود.

من راستش را گفتم. وقتی هم فهمیدم او در بیمارستان جان باخته از ترس فرار کردم، اما یک ماه بعد از این ماجرا دستگیر شدم.

سپس شهرام و شاهرخ هم یک به یک به جایگاه رفتند و مدعی شدند دخالتی در قتل نداشتند.

با پایان اظهارات متهمان قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

 

copied
نظر بگذارید