منشاء تورم اخیر کجاست؟

این روزها هر از گاهی یکی از اقلام مصرفی با افزایش قیمت مواجه می‌شود. در نهادهای حکومتی هر روز بحث یکی از اقلام مطرح است. پریروز بحث افزایش قیمت بلیت قطار بود، دیروز ماکارونی و امروز کالایی دیگر. در این میان دولت و نهادهای حکومتی حداکثر تلاش خود را به کار می‌گیرند تا مانع این افزایش شوند و قدرت قانونی و جزایی نهادهایی چون ستاد تنظیم بازار، سازمان تعزیرات و سازمان حمایت از تولیدکننده و مصرف‌کننده به کار گرفته می‌شود تا رشد قیمتها مهار شود اما با این همه قیمتها ظاهرا راه خود را می‌روند.

منشاء تورم اخیر کجاست؟

به گزارش چابک‌آنلاین به نقل از ایسنا، اخیراً تلاش شده تا سایت‌های فروش خودرو، فروش و اجاره خانه را از درج قیمت باز بدارند زیرا این تصور می‌رود که سوداگری عاملی در جهت افزایش قیمت این اقلام مصرفی است و باید با استفاده از اقتدار حکومت با این رفتار مقابله کرد تا قیمتها در آن عرصه آرام بگیرد. آیا این شیوه‌ها می‌تواند مؤثر واقع شود؟

پیش از هر چیز باید یادآور شد که قیمتها اصولاً معلول هستند و علت اصلی تحولات عرضه و یا تقاضا است. مثل هر چیز دیگری مقابله با معلول اصولاً اقدام سنجیده‌ای نیست و منطقی آنست که تغییر در عرضه یا تقاضا را دنبال کرد. البته انکارکردنی نیست که گاه قیمتها دچار حباب می‌شوند اما این حباب‌ها ناشی از افزایش غیرمنطقی سمت تقاضاست که از انتظارات غیرعقلایی شکل بر می‌خیزد اما انسان‌های عقلانی پیوسته در خطا نمی‌مانند و نهایتاً حباب‌ها خالی می‌شوند.

دلیل اینکه اقدامات دستگاه‌های قیمت‌گذاری در مهار قیمتها ناکام است این است که رویکرد این دستگاه‌ها معطوف به نگاه سطح خرد است اما تورم پدیده‌ای مربوط به سطح کلان است. برای فهم این مسئله بگذارید یک مثال بزنیم. نهادهای قانونی یک بنگاه بزرگ یا یک صنعت را ملزم می‌کنند که تا قیمت خود را حداکثر ۲۰ درصد افزایش دهند و تهدید می‌کنند که اگر قیمت افزایش بیشتری داشت با جریمه روبرو می‌شوند. بنگاه‌ها به اکراه به این خواست تن می‌دهند اما به تدریج می‌بینند که هزینه‌های آنها با سرعت بیشتری رو به افزایش است و وقتی مدارک لازم را جمع کردند به سراغ دستگاه‌های نظارتی می‌آیند و نشان می‌دهند که هزینه‌ها رشد بیشتری داشته و به دلیل التزام به رشد محدود قیمت در حال زیان کردن هستند و دستگاه ناظر نیز به ناچار به افزایش قیمت تن می‌دهد. در مورد شرکتهای دولتی و عمومی وضعیت وخیم‌تر است زیرا گاه آنها با وجود زیان دیده شدن باز هم اجازه افزایش قیمت نمی‌یابند و با این وعده روبرو می‌شوند که دولت جبران زیان آنها را خواهد کرد اما مدیران این بنگاه‌ها می‌دانند که این وعده سرخرمن است زیرا دولت هنوز بدهی خود به پیمانکاران سابق را نداده و چشم‌انداز روشنی برای پرداخت تعهدات دولت در آینده کوتاه مدت وجود ندارد.

وقتی نهادهای نظارتی از شرکتها سوال می‌کنند که چرا هزینه‌ها افزایش یافته پاسخ متعارف این است که قیمت ارز افزایش داشته و به همین دلیل قیمت تمام شده بالا رفته است. سپس بلافاصله این سوال مطرح می‌شود که سهم اقلام ارزبر چقدر است و حول آنها اختلافات و مباحث شروع می‌شود. همچنین افزایش دستمزد به تبع مصوبه دولت و شورای عالی کار نیز به عنوان یک قلم دیگر عنوان می‌شود و دوباره این بحث مطرح می‌شود که سهم هزینه نیروی انسانی در قیمت تمام شده چقدر است. این بحث‌های بی پایان نیز گمراه کننده است زیرا بازهم این سوال مطرح می‌شود که چرا ارز و دستمزد افزایش پیدا کرده است؟ ریشه مشکل کجاست؟

معمولاً افزایش نرخ ارز را به پدیده‌ای مثل تحریم نسبت می‌دهند و افزایش نرخ دستمزد را به دلیل کاهش قدرت خرید ریال در برابر دلار توجیه می‌کنند که استدلال کاملاً درستی نیست. برای اهل سیاست پاسخ این که تحریم موجب افزایش نرخ ارز شد پاسخ قانع‌کننده‌ای است اما برای اقتصاددانان این پاسخ قابل‌قبول نیست زیرا اگر تحریم عامل اصلی افزایش نرخ ارز باشد باید بعد از رفع تحریم در برجام قیمت ارز به رقم ۱,۰۰۰ تومان باز می‌گشت نه اینکه در نرخ ۳,۲۰۰ تومان تثبیت شود! بله برجام و رفع تحریم موجب کاهش نرخ ارز از ۳,۷۰۰ تومان به ۳,۲۰۰ تومان شد اما نتوانست آن را به جای اول خود بازگرداند! از این مثال می‌توان به این مدعای اقتصاددانان پی برد که معتقدند عامل اصلی تورم، رشد نقدینگی است و تحریم صرفاً ماشه اثرگذاری را کشیده است! به همین دلیل بازهم پیش بینی می‌شود که اگر دوباره تحریم‌های جدید برداشته شود نرخ ارز به رقم ۴۲۰۰ باز نگردد!

آنچه تورم در کالاهای مصرفی و افزایش قیمت در بازار دارایی (یعنی ارز، سکه، طلا و سهام) را موجب می‌شود رشد نقدینگی است. عدم تناسب میان کالاها و خدمات موجود در اقتصاد با حجم پول در اقتصاد خود را به شکل افزایش قیمت نشان می‌دهد. بهترین شاخصی که این عدم تناسب را نشان می‌دهد نسبت حجم پول به تولید ناخالص داخلی است. البته این به آن معنی نیست که هر وقت چنین عدم تناسبی وجود داشت بلافاصله نرخ تورم واکنش نشان دهد زیرا ممکن است واکنش تورم با تأخیر ظاهر شود و معمولاً واکنش قیمت کالاهای مصرفی و اقلام بازار دارایی نیازمند یک ماشه است که در سالهای اخیر تحریم ماشه آن را کشیده است! بیشتر اقتصاددانان در سال ۱۳۹۶ منتظر بروز اثرات تورمی این رشد نقدینگی بودند و آن را امری قطعی می‌دانستند اما مسئله و اختلاف در مورد زمان بندی ظهور آن و میزان رشد قیمت‌ها بود!

copied
نظر بگذارید