سونامی سالمندی در راه ایران

علامه، پژوهشگر حوزه سالمندی گفت بحران سالمندی ایران از ۱۴۱۰ به بعد شروع می‌شود.

سونامی سالمندی در راه ایران

به گزارش چابک آنلاین به نقل از ایسنا، روزنامه  «اعتماد»  نوشت: زمان برای او که حالا ۷۰ سالگی را رد کرده است کند و سنگین می‌گذرد. دوست دارد همین زمان کش آمده را در کنار فرزند و نوه‌هایش بگذراند نه ساعت‌ها کنج این اتاق که بوی قرص و ماندگی می‌دهد.

بعد از دومین سکته‌ای که همین چند ماه پیش کرد نیمی از بدنش از کار افتاد، اندک مستمری که به حسابش واریز می‌شود به خرج دوا و درمان و بیمارستان نرسید و ۲ پسرش که آنها هم وضع مالی خوبی ندارند با هزار جور قرض توانستند از پس هزینه‌ها بربیایند. حالا پسرانش باید بیشتر کار کنند و زندگی برای‌شان سخت‌تر شود.

فکر این سختی‌هایی که برای فرزندانش ایجاد شده نمی‌گذارد ذهنش ‌آرام شود. خسته و درمانده نه توانی برای بیرون رفتن از خانه و خرید مایحتاج دارد و نه پولی برای خرید دارد. پسربچه همسایه هر روز برای او نان می‌خرد و خریدهای اندکش را سوپرمارکت محله در دفتر حساب می‌نویسد تا اول ماه که پسران زن با او تسویه کنند.

این برشی کوتاه از زندگی یک سالمند است؛ زندگی که این روزها زیاد می‌بینیم اما تصویری که کارشناسان از آینده سالمندی در ایران توصیف می‌کنند آن چیزی نیست که حالا بشود آن را توصیف کرد. بحران یا ابربحرانی که از ۸ سال آینده صدای پای آن به گوش همه خواهد رسید و پیامدهای آن گریبان‌گیر جامعه خواهد شد. وقتی از ابربحران سالمندی حرف می‌زنیم دقیقا از چه چیزهایی حرف می‌زنیم؟ آیا کشور در این زمان اندک توانسته یا می‌تواند زیرساخت‌های لازم را فراهم کند؟ پیامدهای این ابربحران برای جامعه سالمندی چیست؟

آن‌طور که حسام‌الدین علامه پژوهشگر حوزه سالمندی می‌گوید تعداد سالمندان کشور در حال حاضر ۱۱ درصد از جمعیت که معادل ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار سالمند است.

او می‌گوید: «بحران سالمندی ایران از ۱۴۱۰ به بعد شروع می‌شود. هر چند ابربحران از نظر اعداد کمی از سال ۱۴۱۸ تا ۱۴۲۱ آغاز می‌شود. وقتی جمعیت یک کشور کمتر از ۷ درصد سالمند داشته باشد به آن کشور جوان می‌گویند.

۷ تا ۱۴ درصد را در حال گذار، بیشتر از ۱۴ درصد را کشور سالمند و بیشتر از ۲۱درصد را کشور سالخورده می‌نامند. در سال ۱۴۲۰ جمعیت سالمند ما بیشتر از ۲۰ درصد می‌شود و در دهه ۱۴۳۵ تا ۱۴۴۵ که پیک سالمندی جمعیت ایران است درصد سالمندان ایران از ۳۳درصد جمعیت که یک‌سوم جمعیت است، عبور می‌کند.»

او آغاز بیش‌زایی در چرخه جمعیتی ایران را از سال‌ ۱۳۵۸ می‌داند که تا سال ۱۳۷۰ به مدت ۱۳ سال ادامه پیدا کرد. علامه معتقد است بحران سالمندی ایران از سال ۱۴۱۰ نمایان می‌شود و ۳ علت اصلی آن این است که از سال ۱۴۱۰جمعیت سالمندان ما از ۱۴ درصد عبور می‌کند و ایران رسما یک کشور سالمند محسوب می‌شود. 

در واقع ایران ماهیت سالمندی پیدا می‌کند. علامه می‌گوید: «دومین مساله مهم این است که در سال ۱۴۱۰ متولدین اولین سال دوره بیش‌زایی جمعیت ایران با متوسط سن ۵۲ سالگی به تدریج وارد دوره بازنشستگی می‌شوند. اینها بار می‌شوند در صندوق‌های بازنشستگی و باعث افزایش جهشی تعداد بازنشستگان و بنابراین تشدید ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی که در همین حال حاضر هم ورشکسته هستند، می‌شوند و بحران بیشتری برای تامین مکفی حقوق بازنشستگان ایجاد می‌کنند.

سومین دلیل که مهم‌ترین دلیل اصلی آغاز بحران سالمندی در ایران است متولدین اولین سال دهه ۱۳۵۰ هستند که به سن ۶۰ سالگی می‌رسند.

از دهه ۱۳۵۰ به بعد، اینها کسانی هستند که وقتی وارد دوران سالمندی می‌شوند نسبت به قبل متولدین این دهه افزایش جهشی آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق، تجرد قطعی و تاخیر در ازدواج، ناباروری و کم فرزندی اختیاری اتفاق افتاده است و باعث یک پیامد مهم در دوران سالمندی یعنی افزایش سالمندان تنها یا سالمندی با اطرافیان کم از ۱۴۱۰ به بعد می‌شود.»

شاید اولین پیامد این ابربحران را بتوان تامین معیشت سالمندان دانست.

زمانی که به این فکر می‌کنیم که حتی امروزه که میزان سالمندان ایران چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۱ میلیون نفر است کشور به سختی از پس تامین نیازهای آنها بر می‌آید آن وقت در آینده چطور خواهد بود؟

علامه می‌گوید: «نسبت پشتیبانی به ازای هر بازنشسته در سازمان تامین اجتماعی ۴ ممیز ۵۱ صدم است. در صندوق بازنشستگی کشوری ۶۵ صدم درصد است. در سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح ۸۳صدم درصد نفر شاغل کسور پرداز دارد. یعنی به ازای هر یک بازنشسته در صندوق تامین اجتماعی ۴ و ۵۱صدم در حال کار هستند ولی در صندوق بازنشستگی کشوری به ازای هر بازنشسته ۶۵صدم شاغل و در نیروهای مسلح ۸۳ صدم نفر شاغل کسور پرداز دارد. همین باعث شده که در سال ۱۴۰۲ چون در حقیقت آن نسبت پشتیبانی وجود ندارد و صندوق‌های مالی مربوط به بازنشستگی کشوری هم توان پرداخت حقوق مکفی متناسب با تورم ندارند مجبور شدند دولت ۱۵درصد از کل منابع عمومی بودجه ۱۴۰۲ را که معادل ۳۳۱ همت است برای حمایت از صندوق‌های بازنشستگی برای تامین حقوقی آنها اختصاص دهد.»

از دیگر پیامدها می‌توان روبه‌رو شدن با سالمندان مستاجر نام برد. آن‌طور که علامه می‌گوید در سال ۱۳۸۵، ۸درصد از سالمندان مستاجر بودند اما پیش‌بینی‌ها از ۲۰درصد سالمند مستاجر در سال ۱۴۱۰ خبر می‌دهند. سالمندانی که در جوانی و میانسالی توان خرید خانه را نداشته‌اند و مستاجر مانده‌اند چطور می‌توانند از پس اجاره خانه بر بیایند در حالی که بعضی از آنها شغل و درآمد هم ندارند. 

علامه می‌گوید: «متوسط هزینه درمانی و سلامت هر فرد در دوران سالمندی ۶ برابر بقیه دوران زندگی است. در واقع آن فرانشیزی که یک سالمند از جیب می‌پردازد در دوران سالمندی ۶ برابر دوره‌های دیگر زندگی است. این درحالی است که ۴درصد از سالمندان ما حتی از بیمه پایه برخوردار نیستند.

۷۱درصد سالمندان ما بیمه تکمیلی برای خدمات بستری ندارند و ۳ از ۴ سالمند ما بیمه تکمیلی برای خدمات غیر بستری ندارند» اینها درحالی است که بیمه‌های پایه پوشش بسیار محدودی دارند و سالمند احتیاج به خدمات درمان در منزل و خدمات مراقبت در منزل دارد که هیچ کدام از بیمه‌ها این را پوشش نمی‌دهند.

به جرات می‌توان گفت افزایش هزینه‌های سلامت سالمندان از پیامدهای مهم بحران سالمندی است. 

در حال حاضر در ایران به ازای هر ۶۵۰ تا ۷۰۰ سالمند یک عدد تخت سالمندی و مراکز اقامتی شبانه‌روزی سالمندان وجود دارد. درحالی که در کشورهای توسعه‌یافته دنیا این عدد به ازاری هر ۱۸ نفر یک تخت است.

علامه با اشاره به مشکلات مراقبتی سالمندان و این آمارها معتقد است ما احتیاج به یک نهضت ساخت مراکز نگهداری موقت و دایمی سالمندی داریم: «حالا اگر بخواهند این سالمند را در خانه نگه دارند ماهانه ۱۰ تا ۱۲ میلیون هزینه نگهداری یک سالمند است. ۱۲ تا ۱۵ میلیون هم هزینه در مرکز نگهداری سالمند است.» 

آن‌طور که علامه می‌گوید در حال حاضر بهزیستی به تعداد بسیار محدودی سالمندان مجهول‌الهویه ۳ میلیون و خرده‌ای پرداختی دارد و چیزی حدود ۱۰۰۰ سالمند برای پرستاری در منزل حدود یک میلیون و خرده‌ای کمک دریافت می‌کنند. او کمبود زیرساخت در بحث مراقبت از سالمندان را جدی توصیف می‌کند و ایجاد زیرساخت‌هایی برای بیمه مراقبت طولانی، بیمه بانک زمان، یا نظام مسوولیت‌پذیری داوطلبانه را از مهم‌ترین کارهایی می‌داند که باید هر چه زودتر برای آنها اقدام کرد.

او ادغام اجتماعی سالمندان را برای سلامتی آنها مفید می‌داند و معتقد است در صورت انزوا و گوشه‌گیری سالمندان نه تنها جامعه از استفاده از تجربیات آنها محروم می‌ماند بلکه آنها را برای بیماری‌های مختلف آماده‌تر می‌کند: ‌«ما محیط دوستدار سالمند نداریم، شرایط شهر دوستدار سالمند نیست، تکنولوژی‌های ما دوستدار سالمند نیستند. بسترهای انتقال تجربه‌های زیسته و تجربه‌های شغلی وجود ندارد.

گروه‌های سالمندی همتایان در کشور ما جدی گرفته نشده است. تصویرسازی مثبت از دوران بازنشستگی و سالمندی برای کارآفرینی و مشارکت سالمندان خرد و محله‌محور دیده نشده است.»

او معتقد است نهادهای فرادستی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام باید سیاست‌های کلانی را تدوین کنند و دولت در برنامه هفتم توسعه فصل ویژه‌ای برای تهیه زیرساخت‌های سالمندی ببیند: «سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری استخدامی باید برای مواجهه با این درصد بالای گروه‌های آسیب‌پذیر سالمندان ساختارهای اداری و بودجه‌ای کشور را از نو بازنگری و بازتدوین کنند.

نیاز است مجلس لایحه جامع حمایت از حقوق سالمندان که حقوق اساسی و بدون تبعیض و سالمند آزاری و محرومیت سالمندان از خدمات در آن مطرح شده باشد.»

از علامه می‌پرسم آیا تا امروز در رابطه با ایجاد بیمه بانک زمان که در کشورهای دنیا مورد استفاده قرار گرفته فکری شده است؟ آن‌طور که جست‌وجوهای ما نشان می‌دهد مرکز پژوهش‌های مجلس هم گزارشی از این کار داوطلبانه در کشورهای دیگر تهیه کرده است.

سیستمی که براساس آن فرد می‌تواند با کار داوطلبانه برای سالمندان برای خود امتیاز کسب و ذخیره کند تا در آینده بتواند از آن زمان برای نگهداری و مراقبت خود در دوران سالمندی از آن استفاده کند: «در کشور ما امکان شکل‌گیری سمن‌ها و ورود بخش خصوصی به این‌گونه موارد به این دلیل که ما نظام دولت تنظیم‌گر و دولت رفاه نداریم سخت است. شهرداری‌های ما هم در این حوزه‌ها حاضر نیستند کار مردمی‌سازی را انجام بدهند به عبارتی ساختارهای حکمرانی ما ساختارهای دولتی است فلذا بدون ورود دولت این ساختارها شکل نمی‌گیرند.

در بانک زمان ما یک نظام مسوولیت‌پذیری اجتماعی و خدمات داوطلبانه می‌خواهیم که روی پلتفرم‌ها باید به وجود بیاید. در بحث داده مخصوصا داده‌های بزرگ گرفتن اجازه از نهادهای ذی‌ربط سخت است، بنابراین برای این‌گونه کارها در شرایط فعلی تحریم‌های ظالمانه و یک مقدار شرایط امنیتی خاص نیاز به حمایت بیشتری از طرف دولت دارد.» 

احمد دلبری رییس انجمن علمی سالمندان ایران رشد جمعیت سالمندی در ایران را بیشترین رشد در دنیا می‌داند. او با اشاره به اینکه این دو برابر شدن جمعیت در کشورهای دیگر گاهی ۱۰۰ سال طول می‌کشد از فرصت اندک کشور برای رسیدن به این ابربحران می‌گوید.

او علت این سرعت را از یک طرف ارتقای وضعیت بهداشت و درمان، از طرفی بیش‌زایی دهه ۱۳۶۰ و کاهش درصد زاد و ولد می‌داند. از او در رابطه با آینده سالمندی در ایران می‌پرسم اما او معتقد است بهتر است با نگاهی به امروز آینده را تصور کنیم: «ما امروز ۱۰ میلیون سالمند داریم آیا برای این ۱۰ میلیون متخصص داریم؟ بیمه داریم؟ مستمری داریم؟ حال خوب داریم؟ اوقات فراغت داریم؟ بیمارستان داریم؟ چه چیزی داریم؟ ما به ۲۴۰۰ نفر متخصص طب سالمندان براساس استانداردهای دنیا نیاز داریم. حالا چند نفر هستند؟ متاسفانه کمتر از یک درصد از نیاز کشور متخصص داریم. بیایید آینده را فراموش کنیم. همین حالا ۵۵درصد سالمندان ما هیچ‌گونه مستمری دریافت نمی‌کنند و براساس شاخص دیده‌بان سالمندی که در ۹۷درصد کشورهای دنیا انجام شد ما رتبه ۶۴ داریم.»

او معتقد است همین حالا با وجود ۸۰ هزار سالمندی که اصلا ازدواج نکرده‌اند و از طرفی سالمندانی که ۵ فرزند دارند هم اوضاع بحرانی است: «همین حالا ۳۰درصد آسایشگاه‌های ما را سالمندان مجهول‌الهویه و سرراهی تشکیل دادند. در سال ۱۴۳۰ ما تقریبا ۲ میلیون و ۷۰۰ نفر سالمند خواهیم داشت که اصلا ازدواج نکردند. الان با ۸۰ هزار نفر سالمندی که ازدواج نکردند این وضعیت را داریم. بعد فکر کنید در آینده چطور می‌شود؟»


او با کنایه می‌گوید که سالمندی مانند زلزله نیست که شاید بیاید یا نیاید و قطعا این بحران در پیش است و از تعطیل شدن رشته تب سالمندی از طرف وزارت بهداشت ابراز نگرانی می‌کند: ‌«۳ وزیر گذشته بهداشت و درمان قول دادند دوباره این رشته را راه‌اندازی کنند و نکردند. متاسفانه تضاد منافع وجود دارد و یک سری متخصصین می‌گویند نیازی به متخصص جدید نیست.»

او سالمندی را ابربحران و سونامی می‌داند و آغاز آن را از متولدین دهه ۶۰ می‌داند. متولدینی که هر بار با پا گذاشتن آنها به دوره جدیدی از زندگی کشور دچار بحران شد از مدارس دو شیفته دهه ۶۰ تا ساخت مسکن و بنگاه‌های زودبازده و حالا سالمندی که قرار است به آن وارد شوند: «دلیل این بود که متاسفانه در این سال‌ها برنامه‌ای نداشتیم. آن جوان دهه شصتی اگر کار نداشته باشد ازدواج نمی‌کند، اگر مسکن نداشته باشد در خانه پدری می‌ماند، اگر کار نداشته باشد می‌تواند کارگری کند. ولی این جوان وقتی به سالمندی می‌رسد یک سکته می‌کند باید ۵ نفر او را جمع کنند. نه فرزند دارد، نه همسر دارد.

متاسفانه سالمندی اولویت نیست. وقتی در کرونا می‌گفتند نگران نباشید تنها سالمندان از این بیماری می‌میرند. یعنی سالمندان شهروند یک و ۲ نیستند؟ برای فرزندآوری قرارگاه ساخته می‌شود اما سالمندان کجای برنامه‌ریزی‌ها هستند. باید سران قوا بنشینند دور میز تا بتوانند کاری کنند.»

مرتضی دیاری پژوهشگر جامعه‌شناسی سالمندی را پدیده‌ای طبیعی می‌داند که به خودی خود بحران نیست و همه کشورها با آن روبه‌رو می‌شوند: «زمانی بحران می‌شود که جامعه کارکردهای اولیه خودش را به درستی انجام نداده باشد. یعنی درگیر یک‌سری مسائل رفاهی، پیری جمعیت و مهاجرت جوانان بشود. درگیر رشد منفی جمعیت بشود. وقتی همه اینها دست به دست هم می‌دهند ما از بحران سالمندی حرف می‌زنیم.»

او معتقد است چند موضوع باعث شده که سالمندی در چشم‌انداز ۲۰ ساله بحرانی به نظر برسد؛ جوانانی که در سن فرزندآوری در حال رفتن از کشور هستند، طبقه متوسطی که علاقه به ازدواج را از دست داده و گرایش به طلاق در آن زیاد شده است.

از نظر دیاری بحران صندوق‌های بازنشستگی است که بحران سالمندی را بسیار جدی‌تر کرده است: «حالا به صورت عددی و کلی حدودا بیش از ۱۵درصد بودجه عمومی ما خرج بیمه‌های بازنشستگی می‌شود. این عدد بزرگی است که نشان می‌دهد همین حالا هم اوضاع خوب نیست. همه خدماتی که کشورهای دنیا به سالمندان می‌دهند از طریق صندوق‌های بازنشستگی است که در ایران سال‌هاست کارشناسان از ورشکستگی آن سخن می‌گویند.»

copied
نظر بگذارید